تدریس خصوصی ریاضی وفیزیک شیمی و حسابداری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تبلیغات
آموزش هک کردن یاهو وفیس بوک
تاریخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391
بازدید : 337
نویسنده : saman shahi

 

آرزوداشتم بهم بگه دوستم داره.....
 
تلخ ترین پایان یا بی پایانوقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد .
به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه.

اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .

آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست. من جزومو بهش دادم.

بهم گفت:

”متشکرم”.

میخوام بهش بگم، میخوام که بدونه، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم.
من عاشقشم.
اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم.

تلفن زنگ زد.
خودش بود .
گریه می کرد.
دوستش قلبش رو شکسته بود.
از من خواست که برم پیشش.
نمیخواست تنها باشه.
من هم اینکار رو کردم.

وقتی کنارش نشسته بودم، تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از ۲ ساعت دیدن فیلم و خوردن ۳ بسته چیپس، خواست بره که بخوابه، به من نگاه کرد و گفت:

”متشکرم ” .

روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت:

”قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد” .

من با کسی قرار نداشتم.

ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم، درست مثل یه “خواهر و برادر”. ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی، ایستاده بودم، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود.

آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم.

به من گفت:

”متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم ” .

یه روز گذشت ، سپس یک هفته، یک سال … قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید.

من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره.

میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد، و من اینو میدونستم، قبل از اینکه خونه بره به سمت من اومد، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی، با وقار خاص و آروم گفت:

تو بهترین داداشی دنیا هستی، متشکرم.

میخوام بهش بگم، میخوام که بدونه، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم. من عاشقشم.

اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .

نشستم روی صندلی، صندلی ساقدوش، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه، من دیدم که “بله” رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد.

با مرد دیگه ای ازدواج کرد.

من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه.

اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم. اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت:

”تو اومدی ؟ متشکرم”


سالهای خیلی زیادی گذشت.

به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه، دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود:

” تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما …. من خجالتی ام … نمی‌دونم … همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. ….
 

 


تاریخ : جمعه 12 بهمن 1391
بازدید : 402
نویسنده :

تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست

تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست

تنهايي را دوست دارم زيرا تجربه كردم...

تنهايي را دوست دارم زيرا خدا هم تنهاست

تنهايي را دوست دارم زيرا در كلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست

و انتظار كشيدنم را پنهان خواهم كرد

انگيزه اي براي آمدن ندارم

تكراري شده است حتي اين دفترچه تنهايي من

عاشق كه ميشوي گاهي نا آرام ميشوي

گاهي حسود/گاهي خودخواه/گاهي ديوانه/گاهي شاد/گاهي غمگين/گاهي خوشبخت ترين

يك روز به خودت مي آيي و ميبيني تنهايي

تنهاترين

هيچ كسي رو نداري

حتي براي درد و دل كردن / حرف زدن

تنها غم مي ماند كنارت و تنهايي و ...

من دلم ميخواهد ساعتي غرق درونم باشم!!!

عاري از همه عاطفه ها

تهي از موج و سراب

دورتر از رفقا

خالي از هر چه فراق!!!

من نه عاشق هستم

و نه محتاج نگاهي كه بلغزد بر من

من دلم تنگ خودم گشته و بس...


تاریخ : جمعه 12 بهمن 1391
بازدید : 371
نویسنده :

نشستم

تا آانجا كه نيامدي

خودم را ميهمان يك فنجان قهوه كردم

صبر ديرش شد

رفت!!!

اما هنوزم منتظرت بودم

قهوه هم چه ميزبان كم طاقتي ست

او هو رفت

ساعت ديرش شد!!!

تند تند دور خودش ميچرخيد

اما هنوزم منتظرت بودم

نگراني آمد

دلم سراغ بيقراري رو گرفت

فنجان قهوه باز هم آمد

و دلم ميخواست كه باز هم به بنشينم منتظر

اين بار گفتگو با فنجان قهوه طول كشيد

اما باز هم نيامدي

او رفت!!!

و من هنوزم منتظرت هستم

شايد فنجاني قهوه دوباره تنهاييم را پر كند

اما جاي خالي تو را

چه چيزي ميتواند پر كند؟؟؟

منتظرم

دير نكني!!!!!

براي هديه همان لبخند كافي ست!!!

شگفتا!!!وقتي بود نميديدم

آغاز كسي باش كه پايان تو باشد

منتظر باش اما معطل نشو

تحمل كن اما توقف نكن

قاطع باش اما لجبازي نكن

صريح باش اما گستاخ نباش

بگو آره اما نگو  حتما

بگو نه ولي نگو  ابدا

اين يعني همه چي باشي و هيچ نباشي

توي آسمون دنيا هركسي ستاره داره

چرا وقتي نوبت ماست آسمون جايي نداره

شگفتا!!! وقتي بود نمي ديدم

وقتي مي خواند نميشنيدم

وقتي ديدم كه نبود

وقتي شنيدم كه نخواند

نه نرو !!! صبر كن!!!!

قرارمان اين نبود!

بايد يك سكه بندازيم

اگر شير آمد ترديد نكن كه دوستت دارم

اگر خط امد:مطمئن باش دوستدارت هستم

صبر كن سكه بندازيم

اگر دوستت نداشتم

آن وقت برو!!!!!!!


تاریخ : جمعه 9 بهمن 1391
بازدید : 345
نویسنده :

عشق حس جالبي ست

تنها همان آغوش آرامت ميكند

كه دلت را به درد آورد...


تاریخ : پنج شنبه 7 بهمن 1391
بازدید : 336
نویسنده :

وقتي دير رسيدم با ديگري ديدمت....

فهميدم كه گاهي هرگز نرسيدن بهتر از دير رسيدن است.

 

اگر مرا قبول نداري بالشم را گواه بگير

او حتما شهادت خواهد داد كه جز تو براي كسي نگريستم.

 

تلخترين قسمت زندگي اون جاييه كه آدم به خودش ميگه:چي فك ميكردم ...چي شد....

 

سكوت...

و ديگر هيچ نمي گويم

كه اين بزرگترين اعتراض دل من است به تو... .

 

دير آمدي ...بودنم در حسرت خواستنت تمام شد

 

اين روزها آدمها از هيچ دري براي بستن به روي يكديگر دريغ نمي كنند...

بي خيال است...

خيلي بي خيال

همان كسي كه تمام خيال من است...

تو روزگار رفته ببين چي سهم ما شد...

از عاشقي تباهي

از زندگي مصيبت

از دوست شكستو

از سادگي خيانت

 

پشيمان است كفشهايم كه اين همه راه را آمدند با نيامدن هايت...

 


تاریخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391
بازدید : 337
نویسنده :

 


تاریخ : جمعه 29 دی 1391
بازدید : 281
نویسنده : saman shahi

 

اختلاف نداریم
کمی جغرافیای ما مختلف است!!
.
.
قلب من شمال شرقی تنم می تپد
قلب تو جنوب مرکزی ات!
.
.
من دلتنگ ماضی توام که بعید شده
تو اسیر حالی،
.
.
 
 
فرقی ندارد ساده یا استمراری
فصل مشترکی که نود درجه اختلاف دارد!
.
.
رویا های تو.....کابوس های من
=============================

پ.ن:میگرن دلیل سردردهایم نیست
از خوردن فکرهای مسموم مغزم دلپیچه گرفته است...!
==================================
 


تاریخ : جمعه 29 دی 1391
بازدید : 456
نویسنده : saman shahi

چـقـدر خـوبـه . . .
یـکـی بـاشـه
.
.
یـکـی بـاشـه کـه بـغـلـت کـنـه . . .
سـرتـو بـزاری روی سـیـنـش
آرومـت کـنـه . . .
.
.
حـُرم نـفـس هـاش تـنـتو داغ کـنـه . . .
عـطـر دسـتـاش مـوهـاتـو نـوازش کـنـه . . .
.
.
چـقـدر خـوبـه . . .
چـقـدر خـوبـه کـه آروم دم گـوشـت بـگـه
غـصـه نـخـوری هـا . . .
.
.
من دیووووونـــــتم. . .
=====================================
پ.ن:خــســتـه شـده ام از کـتـاب و تســبـیـح و سـاعـت مُچــی !!
دیـگـر برایم چیـزی نیـــاور ... مـن خـودت را می خـواهـم ! می فـهـمـی ؟؟
بیـــا و مَحــضِ رضــایِ دلــم ایـنـبـار ... قـطـعـه ای احـسـاس خـرجـم کـن ...!


تاریخ : چهار شنبه 27 دی 1391
بازدید : 716
نویسنده : saman shahi

حس خوبیه.....[]

چقدر خوبه وقتی با عشق
ت قهر میکنی
 
و بر خلاف میلت  دیگه  باهاش حرف نمی زنی !
 
میگی نمیخوامت ....
 
این جمله رو بشنوی :
" غلط کردی چه بخوای چه نخوای مال منی "  !!!
 
 چه حس خوبیه وقتی باهات قهرم این اس ام اس ت میاد :
 

 


تاریخ : چهار شنبه 27 دی 1391
بازدید : 381
نویسنده : saman shahi

اعتمادم را پس بده؟!!!!! ]
 
اینجا دل نوشته ای دارم برای تو.....................
یادت هست ؟؟؟؟
دیوار اطاق رویایم را رنگ میکردی!!!
گفتی دوست دارم یادداشت کوچکی روی دیوار بگزارم.....
و من چه مشتاق بودم ...
یادت هست چه نوشتی؟؟؟؟
چرا؟؟؟؟
ولی من یادم هست !
در اعوشم بودی و با دست قلمو را به حرکت در آوردی............به من اعتماد کن!!!!!!!!!!!!!!!!!
مدتهاست که شانه هایم با تارهای آن قلمو چشم انتظار پاسخند..
نه !!!دیگر حضوررنگارنگی از تو نمیخواهم
فقط یک التماس.... ...............................اعتمادم را پس بده
به اشکهایم گفتم حالا میتوانید بیایید حالا که او رفته است................!!!!!
گفتی برایم حرف بزن....گفتی نگاهت را میخرم.....گفتی برایم بمان........گفتی..... گفتی .......وگفتی ومن چه نادان به توفروختم:
اعتمادم را!!!!
 
غروب چقدر دلگیر است وقتی بی تو محکوم به دیدن زیباییش میشوم
ساعتهاست که از سقف لحظه هایم غم چکه میکند.
باران بند بیاید از این خانه میروم!!
به عظمت امشب ...
امشب را برایت زیبا خواهم کرد ...
تا ببینی هنوز هم زیبایی ها را میشناسم
ستاره ها را به مهمانی فراخوانده ام ....... بیا.. آغوش شب چشم انتظار توست!
ماهی ها چقدر اشتباه می کنند!!!!!!
قلاب علامت کدامین سوال است که به آن پاسخ میدهند؟؟؟
زندگی من و تو نیز پر از قلاب هاییست که وقتی اسیر طعمه اش می شویم تازه می فهمیم :
ماهی ها در جواب دادن چقدر بی تقصیرند.......!
ماه هم برای تماشایت پر میکشد برگرد !
دیشب خوابت را دیدم....... کویری شده بودی ودلت تشنه ی باران بود....... خدا مرا برایت فرستاد .........ولی تو التماسش میکردی که :.....خدایا نه!!!!! مدتهاست که او تشنه ترم میکند و من دیگربا او سیراب نمیشوم!!!!!!
امشب چشمی برای خوابیدن ندارم آتشم بزن شعله هایت را میخواهم ..............
از من فاصله بگیر !
هر بار که به من نزدیک می شوی ، باور می کنم هنوز می شود زندگی را دوست داشت !
از من فاصله بگیر ! خسته ام از امید های کوتاه...
شب های عید می آیندومی روند اما تو جاده ها را گم کرده ای .... فقط کافیست برای برگشتن
جاده دل مرا دنبال کنی
نمیدانم در دل کدامین صدف پنهان شده ای ؟؟
سراغت را از همه ی م اقیانوس ها گرفتم
اما .......
خوابهای من همه واقعیت داشت و تو خوب آنرا میدانستی !!!!
حتی هراس داشتی تا تعبیر آن را در حضورت بخوانم .
کلمات کویر، باران و سیراب نیز در آن تعبیر خواب از تو بیزارند.................................... ........
چشمان تعبیرم را گشودی وچشمان خوابیدنم را برای همیشه بستی........؟!
پله
پله
تا خدا میروم شاید نشانی از تو بیابم......... ؟!
صبر دروغ بزرگیست!
سال هاست که با غوره ها کلنجار میرویم ، حلوا نمی شوند !!!
نامه ای برایت نوشتم بخوان ....سرشار از سکوت است!
امروز هم در وصف تو این دلنوشته را شنیدم...............
میگن درد رو از هر طرف بخونی میشه درد ،ولی درمان رو از آخر بخونی میشه نامرد!! مواظب باش واسه دردت به هر درمانی تن ندی!!!
راستی چرا همه تو را میشناسند؟؟؟!
دلتنگی هایم را شنیدی و چه آسان از من گذشتی دیگرحرفی برایم نمانده فقط یک التماس....
اعتمادم را پس بده؟!!!!!.......


تاریخ : دو شنبه 25 دی 1391
بازدید : 310
نویسنده : saman shahi

 
 
دیدید وقتی میرید پیش دکترا بهتون چی میگن؟؟؟...
اصلا تا حالا به معانی جمله هاشون فکر کردین ؟؟
خوب .حالا معنی اون ها رو من نوشتم تا شما هم یاد بگیرید
مثلا...



يک وقت ديگه از منشي براي آخرهاي اين هفته بگير:
يعني من
با دوستام دوره دارم، بايد برم زودتر بزن به چاک!

هم خبرهاي خوب و هم خبرهاي بد براتون دارم:
يعني خبر خوب اينه که من قراره يه ماشين جديد بخرم و خبر بد اينکه شما بايد پول اونو بدين!

من به اين آزمايشگاه اطمينان دارم بهتره آزمايشهاتون را اونجا انجام بدين:
يعني من 40 درصد از پول آزمايش بيماراني که به اونجا معرفي مي کنم را مي گيرم!

دارويي که براتون نوشتم داروي خيلي جديديه:
يعني من دارم يه مقاله علمي مينويسم و ميخواهم از شما مثل موش آزمايشگاهي استفاده کنم!

اگه تا يک هفته ديگه خوب نشديد يه زنگ به من بزنيد:
يعني من نمي دونم بيماريتون چيه شايد خود به خود تا يک هفته ديگه خوب بشه!

بهتره چندتا آزمايش تکميلي هم انجام بدين:
يعني من نفهميدم بيماريتون چيه. شايد بچه هاي آزمايشگاه بهتون کمک کنن!
جوک
ابن بيماري الان خيلي شايعه:
يعني اين چندمين مريضيه که اين هفته داشتم بايد حتما امشب برم سراغ کتابهاي پزشکي و درمورد اين بيماري مطالعه کنم!

اگه اين عوارض از بين نرفت هفته ديگه زنگ بزنيد وقت بگيرين:
يعني تا حالا مريضي به اين سمجي نداشتم خدا را شکر که هفته ديگه مسافرتم و مطب نميام!

فکر نمي کنم رفتن پيش فيزيوتراپيست فايده اي داشته باشه:
يعني من از فيزيوتراپيستها نفرت دارم نرخ هاي ما رو شکستن!

ممکنه يک کمي دردتون بياد:
يعني هفته پيش دو تا مريض از شدت درد زبونشون رو گاز گرفتن!

فکر نمي کنيد اين همه استرس روي اعصابتون اثر گذاشته باشه:
يعني من فکر مي کنم شما ديوونه هستين و اميدوارم يک روانشناس پيدا کنم که هزينه هاي درمانتون رو باهاش قسمت کنم


تاریخ : دو شنبه 25 دی 1391
بازدید : 376
نویسنده : saman shahi

   

خری آمد به سوی مادر خویش
بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش

برو امشب برایم خواستگاری
اگر تو بچه ات را دوست داری

خر مادر بگفتا ای پسر جان
تو را من دوست دارم بهتر از جان

ز بین این همه خرهای خوشگل
یكی را كن نشان چون نیست م
شكل

خرك از شادمانی جفتكی زد
كمی عر عر نمود و پشتكی زد

بگفت مادر به قربان نگاهت
به قربان دو چشمان سیاهت

خر همسایه را عاشق شدم من
به
زیبایی نباشد مثل او زن

بگفت مادر برو پالان به تن كن
برو اكنون بزرگان را خبر كن

به آداب و رسومات زمانه
شدن داخل به رسم عاقلانه

دو تا پالان خریدند پای عقدش
یه افسار طلا و پول نقدش

خریداری نمودند یك طویله
همانطوری كه رسم است در قبیله

خر عاقد كتاب خود گشایید
وصال عقد ایشان را نمایید

دوشیزه خر خانم آیا رضایی؟
به عقد این خر خوش تیپ در آیی؟

یكی از حاضرین گفتا به خنده
عروس خانم به گل چیدن برفته

برای بار سوم خر بپرسید
كه خر خانم سرش یكباره جنبید

خران عرعر كنان شادی نمودند
به یونجه كام خود شیرین نمودند

به امید خوشی و شادمانی
برای این دو خر در زندگانی

 


   

 


تاریخ : دو شنبه 25 دی 1391
بازدید : 311
نویسنده : saman shahi

مرد وزن یا باباومامان.....

 
دختر: مامان تو زني يا مردي ؟
مادر : زنم ديگه پس چي ام ؟
دختر : بابا ، چي اونم زنه ؟
مادر : نه ماماني بابا مرده .
دختر: راست ميگي مامان ؟
مادر آره چطور مگه ؟
دختر : هيچي مامان ! ديگه كي زنه ؟
مادر: خاله مريم خاله آرزو ، مامان بزرگ
دختر : دايي سعيد هم زنه ؟
مادر : نه اون مرده !
دختر : از كجا فهميدي زني ؟
مادر : فهميدم ديگه مامان، از قيافه ام .
دختر : يعني از چي ؟ از قيافه ات؟
مادر: از اينكه خوشگلم ،
دختر : يعني هر كي خوشگل بود زنه‌ ؟
مادر : اره دخترم
دختر : بابا از كجا فهميد مرده
مادر : اونم از قيافش فهميد . يعني بابايي چون ريش داره و ريشهاشو ميزنه و زياد
خوشگل نيست مرده !
دختر : يعني زنا خوشگلن مردا زشتن ؟
مادر : آره تقريبا .
دختر : ولي بابايي كه از تو خوشگل تره
مادر : اولا تو نه شما بعدشم باباييت كجاش از من خوشگل تره ؟
دختر : چشاش
مادر : يعني من زشتم مامان ؟
دختر : آره
مادر : مرسي
دختر : ولي دايي سعيد هم از خاله خوشگلتره !!
مادر : خوب مامان بعضي وقتها استثنا هم هست
دختر : چي اون حرفه كه الان گفتي چي بود
مادر : استثنا يعني بعضي وقتها اينجوري ميشه
دختر : مامان من مردم
مادر : نه تو زني
دختر : يعني منم زشتم
مادر : نه مامان كي گفت تو زشتي تو ماهي ، ولي تو الان كودكي
دختر : يعني من زن نيستم ؟
مادر : چرا جنسيتت زنه ولي الان كودكي
دختر : يعني چي ؟
مادر : ببين مامان همه ي آدما شناسنامه دارن كه توي شناسنامه شون جنسيتشون مشخص
ميشه جنسيت تو هم توي شناسنامه ات زنه .
دختر : يعني منم مامانم ؟
مادر : اره ديگه تو هم مامان عروسكهاتي
دختر : نه ، مامان واقعي ام ؟
مادر : خوب تو هم يه مامان واقعي كوچولو براي عروسكهات هستي ديگه
دختر : مامان مسخره نباش ديگه من چي ام ؟
مادر : تو كودكي
دختر : كي زن ميشم ؟
مادر : بزرگ شدي
دختر : مامان من نفهميدم كيا زنن ؟
مادر : ببين يه جور ديگه ميگم . كي بتو شير داده تا خوردي بزرگ شدي

دختر : بابا
مادر : بابات كي بتو شير داد ؟ !!!!!!!!!!
دختر : بابا هر شب تو ليوان سبزه بهم شير ميده ديگه
مادر : نه الان رو نمي گم ، كوچولو بودي ؟
دختر : نمي دونم
مادر : نمي دونم چيه ؟ من دادم ديگه
دختر : كي؟
مادر : اي بابا ولش كن ، بين مامان خودت كه بزرگ بشي كم كم مي فهمي .
دختر : الان مي خوام بفهمم .
مادر: خوب هر كي روسري سرش كنه زنه هر كي نكنه مرده
دختر : يعني تو الان مردي ميريم پارك زن ميشي
مادر : نه ببين ، من چيه تو ميشم ؟
دختر : مامانم
مادر : خوب مامانا همشون زنن و باباها همشون مردن
دختر : آهان فهميدم .
مادر : خدا خيرت بده كه فهميدي ، برو با عروسكهات بازي كن
****
نيم ساعت بعد
دختر : مامان يه سوال بپرسم؟؟؟!!!
من : بپرس ولي در مورد زن و مرد نباشه ها
دختر : در مورد ماهي قرمزه است .
من : خوب بپرس
دختر : مامان ماهي قرمزه زنه يا مرده؟

 


تاریخ : شنبه 23 دی 1391
بازدید : 262
نویسنده : saman shahi

 

 

 

 

آخرین کلمات یک برقکار : خوب حالا روشنش کن…
آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی: من عادت ندارم با پنجرهء بسته بخوابم…
آخرین کلمات یک متخصص خنثی بمب: این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه…
آخرین کلمات یک نارنجک‌انداز: گفتی تا چند بشمرم؟
آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون: این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست…
آخرین کلمات یک پلیس: شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره…
آخرین کلمات یک چترباز: پس چترم کو؟
آخرین کلمات یک خبرنگار: بله، سیل داره به طرفمون میاد…
آخرین کلمات یک خلبان: ببینم چرخها باز شدند یا نه؟
آخرین کلمات یک داور فوتبال: نخیر آفساید نبود!
آخرین کلمات یک دربان: مگه از روی نعش من رد بشی…
آخرین کلمات یک دوچرخه‌سوار: نخیر حق تقدم با منه!
آخرین کلمات یک دیوانه: من یه پرنده‌ام!
آخرین کلمات یک سرنشین اتوموبیل: برو سمت راست راه بازه…
آخرین کلمات یک شکارچی: مامانت کجاست کوچولو؟.
آخرین کلمات یک غواص: نه این طرفها ه وجود نداره…
آخرین کلمات یک فضانورد: برای یک ربع دیگه هوا دارم…
آخرین کلمات یک قصاب: اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم…
آخرین کلمات یک قهرمان: کمک نمیخوام، همه‌اش سه نفرند…
آخرین کلمات یک قهرمان اتوموبیلرانی: مکانیک یادش رفته ترمز رو درست کنه!
آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی: قضیه روشنه، قاتل شما هستید!
آخرین کلمات یک کامپیوتر: هارددیسک پاک شده است…
آخرین کلمات یک کوهنورد: سر طناب رو محکم بگیری ها…
آخرین کلمات یک گروگان: من که میدونم تو عرضهء شلیک کردن نداری…
آخرین کلمات یک گیتاریست: یه خرده ولوم بده…
آخرین کلمات یک انسان عصر حجر: فکر میکنی توی این غار چیه؟
آخرین کلمات یک مادر: بالأخره سی‌دی‌هات رو مرتب کردم…
آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه: این آزمایش کاملاً بیخطره…
آخرین کلمات یک متخصص کامپیوتر: معلومه که ازش بک‌آپ گرفتم!
آخرین کلمات یک معلم رانندگی: نگه دار! چراغ قرمزه!
آخرین کلمات یک ملوان: من چه میدونستم که باید شنا بلد باشم؟
آخرین کلمات یک بندباز: نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره…
آخرین کلمات یک پزشک: راستش تشخیص اولیه‌ام صحیح نبود.بیماریتون لاعلاجه…
آخرین کلمات یک بیمار: مطمئنید که این آمپول بی خطره؟
آخرین کلمات یک پیشخدمت رستوران: باب میلتون بود؟
آخرین کلمات یک جلاد: ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد…
آخرین کلمات یک خون‌آشام: نه بابا خورشید یه ساعت دیگه طلوع میکنه!

 

 


تاریخ : شنبه 23 دی 1391
بازدید : 302
نویسنده : saman shahi

 

 
 
 
 
 
هميشه اون طوري كه فكر مي كني
اتفاق نمي افته.
خواستني هاي تو خواست همه نيست ،
دردهاي تو غم همه  نيست.
حرفاي تو حرف دل همه نيست .
تو هموني هستي كه بايد باشي ،
شايد اين بودن تو واسه خيلي ها مهم نباشه
اما مهمه كه تو باشي ، نفس بكشي ،
زندگي كني وبه كسي كه بودنت براش
اصلامهم نيست عشق بورزي....!
دلم ميخواست كم نور ترين ستاره
در كهكشان شگفت انگيز دلت بودم ،
اما نبودم......!
دلم ميخواست واژه اي فراموش شده
در قاموس دلت بودم ،‌اما نبودم.......! 
دلم ميخواست متروك ترين و دور
افتاده ترين جزيره در اقيانوس بي كران 
دلت بودم ، اما نبودم......!
دلم ميخواست مثل افتادن  دكمه پيراهنت ،
يا باز ماندن بنذ كفشت
يا خراب شدن خط اتوي شلوارت
برايت مهم بودم ، كمي مهم بودم ! ....
اما نبودم ... هيچ نبودم...!
كسي خواسته ها  ، آرزوها ، دردها ، 
حرف ها، شكستن ها ، سوختن ها
و باختن هاي منو نه ديد و نه فهميد ،
اما مثل اينكه او هم نمي خواست جزء
خواسته هاي تو باشم .......
ميدانم محال است آن اتفاقي كه
مي خواستم بيفتد و رخ بدهد ،
ديگر خيلي دير است ،
ديگر نبايد به انتظار معجزه احتمالي
بنشينيم ،بايد بلند شوم و غبار انتظار
را از سر و رويم بتكانم و راهي مقصدي
شوم كه يك روز هر گز دلم نميخواست
رهسپارش شوم 
تمامي وجودم گر مي گيرد 
نفسم بند مي آيد
اشكهايم سرازير مي شوند ، مي دانم
بي فايده است 
راه من راهي است كه تو هيچگاه از آن
عبور نخواهي كرد.....
هنوز هم اثري از تو نيست . گريه ام ميگيرد.
پس تو هم رفيق راه زندگي من نبودي
چه كسي ميفهمد اي همه درد را 
اين همه عذاب را 
اين همه شكستن را.
كاش بميرم ويا لااقل.... تا چشمان حسرت
بارم هر گز تو را با كس ديگري نبيند .
                      اين آخرين آرزوي من است....
۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

 


تاریخ : شنبه 23 دی 1391
بازدید : 963
نویسنده : saman shahi

 
 
 
توشب سیاه وتارم واسه پروانه میسوزم
 با نگاه نیمه جونم چشم به راهتم هنوزم
  باحجوم بارش اشک تنم از غصه میریزه
 روشنی بخش سیاهیت خیری از چشات ندیده
من همون شمع غریبم که امیدموگرفتی 
 زندگیمو سوختی اما هنوز ازدلم نرفتی
 شمع وپروانه دروغ بودولی من پای توسوختم
 توی اوج بی وفاییت زیرپاهات جون سپردم
 ازخدامیخوام ر بالت خزون غصه بیفته
 تا بفهمی شمع چشمام باچه زجری جون سپرده
 توی گهواره ی تقدیر رنگی از خوشی نبینی
 هرکسی واست عزیزه روی قبرش گل بچینی
 توشب تیره وسردت کی شبیه من میسوزه؟
 کاش میشدقلب سیاهت واسه من مشکی بپوشه
 شمعتو به چی فروختی باتوام ای پروانه ی من؟
 خونموازریشه سوزوندی زخمی که نداره مرحم
 واسه تویه عشق کهنه گم میشه توخواب ورویا
 اخرش بپای چشمات شمع بی پروانه جون داد

 


تاریخ : شنبه 23 دی 1391
بازدید : 632
نویسنده : saman shahi

 

 
 
 
به کسی بدی نکردم تا به حال
با من تا میکنی ای روزگار
میشکنی دل منو با طعنه هات
برو ظالم منو با غصه و غم تنهام بذار
بی خیال با این دل ما بد نکن
راه رفتنو به روم تو سد نکن
بیا جونمو بگیر میخوام برم
بیا خواهش دلو تو رد نکن
بی وفا ای زمونه ببین چه کردی با دلم
کس و کارمو گرفتی کسی نیست دورو برم
بی وفا ای زمونه من که ازت نمیگذرم
اونقدراز تو بد میگم تا آبروتو ببرم
چرخیدی چرخیدنت به کام این دلم نبود
تار موی من سفید شد تو جوونی خیلی زود
بی وفا رسمش نبود منو تنهام بذاری
عشقمو بگیری و من و تو جا بذاری
بی خیال این بدی از بخت منه
چراغ قسمت من از بی کسی هام روشنه
عشق من قلب منو نشونه رفته
بگو اون ضربشو محکم بزنه

 


تاریخ : پنج شنبه 21 دی 1391
بازدید : 372
نویسنده : saman shahi

عشق

تنها گناهیست

که به هنگام ارتکاب آن

خدا برای انسان

ایستاده دست میزند


k76dxs (205).jpg

 


تاریخ : پنج شنبه 21 دی 1391
بازدید : 322
نویسنده : saman shahi


 
 
 
 
براي عشق تمنا كن ولي خار نشو
براي عشق قبول كن ولي غرورت را از دست نده
براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو
براي عشق مثل شمع بسوز ولي نذار پروانه ببينه
براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشکن
براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير
براي عشق وصال كن ولي فرار نكن
براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن
براي عشق خودت باش ولي خوب باش
 

 

 


تاریخ : پنج شنبه 21 دی 1391
بازدید : 612
نویسنده : saman shahi

کارت دعوت میفرستم دم خونت

تا بیای ختم عاشق دیونت

تو که رفتی عاشت دق کردو مرد
تنها و غریب وبی کس جون سپرد
 
سر مزارش که میای رخت عزا نکن تنت
گریه نکن فایده نداره دیگه گریه کردنت
بگو گناه اون چی بود ظالم بجز یه عشق پاک
دیگه اونو صدا نزن بذار بخوابه زیر خاک
 
به تو گفته بود نباشی میمیره
جای تو مرگو تو اغوش میگیره
اما تو حرفاشو باور نکردی
نمیدونی که تو با دلش چه کردی
 
سر مزارش که میای رخت عزا نکن تنت
گریه نکن فایده نداره دیگه گریه کردنت
بگو گناه اون چی بود ظالم بجز یه عشق پاک
دیگه اونو صدا نزن بذار بخوابه زیر خاک
 
سر مزارش که میای رخت عزا نکن تنت
گریه نکن فایده نداره دیگه گریه کردنت...................
 
http://www.up.jahaniha.com/images/vh2gmgjfvdnr8cfs0hmv.png

 

 


تاریخ : پنج شنبه 21 دی 1391
بازدید : 404
نویسنده : saman shahi

 

 
 
آدم وقتی یه حس تکرار نشدنی رو با یکی
تجربه می کنه

دیگه اون حس رو با کس دیگه ای نمی تونه
تجربه کنه

بعضی حس ها
خاص و ناب هستند
    مثل بعضی آدمها...

k76dxs (259).jpg

 

 


تاریخ : سه شنبه 20 دی 1391
بازدید : 325
نویسنده :

 

 

به ياد....

به ياد رفيقي كه تو رفاقت كم نذاشت ولي كم برداشت تا رفيقش كم نياره

به ياد اون دلي كه هزار بار شكست ولي هنوز دل شكستن بلد نيست

به ياد اونايي كه درد و دل همه رو گوش ميدن ولي معلوم نيست خودشون كجا درد و دل ميكنن

به ياد اونايي كه تو اوج سختي ها و مشكلات  به جاي اينكه تركمون كنن دركمون ميكنن

به ياد اونايي كه ((دوستت دارم))

رو درك ميكنن و به حساب كمبودات نميذارن...

 

آدمك آخر دنياست بخند / آدمك مرگ همينجاست بخند

دست خطي كه تو را عاشق كرد  شوخي كاغذي ماست بخند...

 

مثل قناري هرشب هوايت ميكنم آسمان كوچكي دارم آن هم فدايت ميكنم..

تقديم به شاهزاده ي عزيزم از طرف خاتون

 


تاریخ : سه شنبه 20 دی 1391
بازدید : 353
نویسنده :

 

jaye to fekro khiyalet shaba miyad pisham

ba inke to dori az man/ bazam delvapaset misham

akhe omri k bi to begzare  chera saniye hasho beshmaram

man bedone to az tamome lahze hash bizaram

bedone man par keshidi... atish keshidi be balam

yadame vaghti raf

ti...delet nasokht be halam....


تاریخ : چهار شنبه 20 دی 1391
بازدید : 374
نویسنده : saman shahi

 

 
""چیزی بیش از این نمی توانم به تو ببخشم""
""هرگز نمی توانم آنچه را که به دنبالش هستم پیدا کنم""
""من میدانم که بلاخره روزی به خاطر تو می میرم""
""تو نمی توانی عمق احساسات مرا درک کنی""
""شاید اشکهایم به پایان برسد ولی تنهاییم هرگز به پایان نمی رسد.""
 
 

 


تاریخ : چهار شنبه 20 دی 1391
بازدید : 352
نویسنده : saman shahi

 

 
امشب در سینه باشد درد بی درمان عشق
با سر سودا زده می آیم از میدان  عشق
گوشه ی  تنهایی و چشمان گریان  تا سحر
می نشینم تا دهم جان در ره فرمان  عشق
چون رها سازم دل دیوانه از زنجیر مهر
هر کجا باشم اسیرم در  ید  سلطان  عشق
گرچه کرده است پایمالم دل تمنایش کند
چون  هنوزم باشد دل بر سر  پیمان  عشق
 
 

 


<-Text1-> پاسخ به سوالای حسابداری شما
سامانم خیلی خوشحال میشم با انتقادات ونظرهاتون سایتمونو خوب و خوبتر کنیم. روز محشر دست به دامن ساقی زنم هر چه دارم میدهم تا بر عمر سیلی زنم روز محشر کار ما با فاطمه است نقش پیشانی ما یا فاطمه اس

محتوای سایت دوس داری چه نوع مطلبی باشه؟


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بزرگ ترین پورتال اینترنتی فارسی زبانان و آدرس tabrizkids.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1483
بازدید دیروز : 102
بازدید هفته : 4466
بازدید ماه : 4466
بازدید کل : 143701
تعداد مطالب : 392
تعداد نظرات : 86
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



صداياب





br><

استخاره آنلاین با قرآن کریم


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دریافت کدهای مختلف وبلاگ

♥ چت روم♥

RSS

Powered By
loxblog.Com